پیر بته مثال
پیر بته مثال
پیر بته مثال (0) :
ارباب که دماسه لیفا ره، زارع پِرنه کَمل کوفا ره.
معنی
ارباب که پارو را به دست بگیرد، زارع از ترس پشت کاه می پَرد.
کنایه از
چیزی برای رعیت نمی ماند.
پیر بته مثال (1) :
از روی ناعلاجی خر ره گنه : خانم باجی
معنی
از روی اجبار به خر می گوید : خانم باجی
کنایه از
از روی ناچاری دست به زیر می گیرد.
برابر پارسی
از درد بی کسی به گربه گفتم : تو کسی
پیر بته مثال (2) :
اسا چادر دلّالِ شه سر بیهلم؟
معنی
حالا چادر دلّالی روی سرم بزارم؟
کنایه از
اکنون هنگام کار چاق کنی است؟
پیر بته مثال (3) :
اِسا تِه کِش هم کف هاکرده.
معنی
حالا شاش تو هم کف کرده.
کنایه از
حالا تو هم ادعا داری و برای خودت کسی شدی، ادعای بزرگی می کنی.
پیر بته مثال (4) :
اِسا که بَئی زنِ قلندر، وِنه بَگردی چَمِ قلندر.
معنی
حالا که زن قلندر شدی، باید باب میل و روش قلندر زندگی کنی.
کنایه از
با کسی که هم پیمان و همراه شدی، سازگار باش.
پیر بته مثال (5) :
اگه اِما وَرمز هَسمی، برکت خدا که هَسمی.
معنی
اگر ما علف هرز شالیزار هستیم، برکت خدا هستیم.
کنایه از
هر کسی در حد و اندازه خودش ارزش و اعتبار دارد.نان جو هم نعمت خداست.
پیر بته مثال (6) :
اَنجه ره اَنج نخوندنه، پنجاه ره پنج نخوندنه.
معنی
بچه را به حساب نمی آورد و برای پنجاه به اندازه پنج ارزش قائل نیست.
کنایه از
کسی که بسیار مغرور و فیس و افاده ای است.
پیر بته مثال (7) :
اَمه های های بورده، وای وای بموندسه.
معنی
های های مان رفت، وای وای مان ماند.
کنایه از
سخت پیر و ناتوان شدیم.
پیر بته مثال (8) :
شو کور شِه فکر وِنه روز روشن هاکنه.
معنی
شب کور فکرهاشو باید روز روشن بکند.
کنایه از
اینکه آدمی که دستش به جایی بند نیست باید در مواقع ایی که باید خودش را آماده آینده کند که در تنگدستی نیافتد.
پیر بته مثال (9) :
شِمه حرف متینِ، وِنه گوش کتینِ.
معنی
حرف شما درستِ، امّا گوش اون شنوا نیست.
کنایه از
اینکه در مورد درک نکردن صحبت کسی است.
پیر بته مثال (10) :
اون گِدر که خانه ته ره حالی بَوِه، شترِ کِتا دِم بِنه اِنه.
معنی
آن وقت که می خواهد حالیت بشود، دُم کوتاهِ شتر به زمین می رسد.
کنایه از
خیلی دیر اتفاق می افتد، نایاب است.
پیر بته مثال (11) :
این اَتا ره که بزایی، گَت هاکن.
معنی
این یکی را که زائیدی، بزرگش کن.
کنایه از
این یک کار را فعلا رسیدگی کن، بهش برس.
پیر بته مثال (12) :
باکله لاپّه خِرنه، سائه خِسنه.
معنی
نیمه ی باقالا می خورد، در سایه می خوابد.
کنایه از
قانع و متکی به خود بودن
برابر پارسی
کهن جامه خویش پیراستنبه از جامه نو عاریت خواستن
پیر بته مثال (13) :
اَش ره بتنه : کمین فصل بهتره؟بته : اگر بَووم پئیز، گننه : کاکو بِتیمه.
معنی
به خرس گفتند : کدام فصل بهتر است؟گفت : اگر بگویم پائیز، می گویند : به شکم وابسته است.
کنایه از
کسی که بسیار شکمباره است.
پیر بته مثال (14) :
ای بموئه زمستون، کَک بورده شِلوار پستون.
معنی
باز آمد زمستان، کک رفت به لیفه ی تنبان
کنایه از
بدبختی دوباره به ما رو کرد.
پیر بته مثال (15) :
این پییِر مِردنی یه، این غم خِردنی یه
معنی
این پدر مُردنی است و این غم هم خوردنی است.
کنایه از
باید واقعیت ها را قبول کرد و با آن کنار آمد.
پیر بته مثال (16) :
اینتا پِه گیرنه، اونتا چاک و‌ پینه کِنده.
معنی
یکی باز می کند، یکی دیگر پینه می زند.
کنایه از
یکی دروغگو، یکی شاهدش
برابر پارسی
به شغال گفتند : شاهدت کیه؟ گفت : دُمم.
پیر بته مثال (17) :
وِنه بازار ره، گو دینگو.
معنی
بازارش را خراب کرد. (گاو انداخت)
کنایه از
یک بازاری که در مقابل بازاری دیگر، بارش را با سود کمتر به فروش برساند و رقیبش را ضرر بزند؛ می گویند.
پیر بته مثال (18) :
این اُو ره، این اُدَنگ وِنه.
معنی
این آب را این آسیاب باید.
کنایه از
این کار در خور و شایسته اوست.
پیر بته مثال (19) :
وِنه پِلا شیر دَکته.
معنی
تو برنجش شیر قاطی شد.
کنایه از
به امکاناتی دست یافت، به آسایشی رسید.