پیر بته مثال (0) :
شه مرگِ ، همسایهی جنازه جلو ونه بَدیِن
معنی
مرگ خود را باید جلوی جنازه ی همسایه دید.
کنایه از
از هر رویداد غم انگیزی باید درس عبرت گرفت.
پیر بته مثال (1) :
اَتّا کوبِ سَر کَته
معنی
روی یک کوب (حصیر ) قرار دارد
کنایه از
عدم تفاوت. ( فرقی با هم نداشتن ) است
پیر بته مثال (2) :
او جِه نَرسی. شِلوار. رِه نوج
معنی
به آب نرسیدی شلوارت را از پایت در نیار
کنایه از
عجله نکردن در کار است
پیر بته مثال (3) :
لوچ بَهوتِه گِج بُووِر هاکِرده
معنی
نادان حرفی زد و دیوانه باور کرد
کنایه از
خوش باوری (زود باوری ) است
پیر بته مثال (4) :
شالِ ائو ائو جا ، هوا وارشی نَوونه
معنی
با صدای شغال، هوا بارندگی نمیشود.
کنایه از
به گفته یا دستور یک آدم کم ارزش و سطح پایین، کاری انجام نمیشود.
پیر بته مثال (5) :
اَفتابه رِه وَرنه سفره سَرلیوان وَرنه مُستراح
معنی
آفتابه را سر سفره می گذاردو لیوان را داخل دستشویی
کنایه از
از آدم بی تشخیص، ندانستن خوب و بد
پیر بته مثال (6) :
فقیر سره ی بمردن سو نکنده ،ارباب سره یار بیتن
معنی
در خانه ی فقیر مردن به چشم نمی آید ، در خانه ارباب یار گرفتن .
کنایه از
در مورد بیچارگی فقرا و اینکه جنایات اربابان به چشم نمی آید ، بکار می رود.
پیر بته مثال (7) :
تِتک نون ِ پشتِ بَنّ اِ
معنی
تِتک(نان کوچک) پشتیان (نان بزرگ) است و پس از نان متعارف وبرزگ در تنور پخته می شود.
کنایه از
این زبانزد زمانی به کار می رود که بخواهند صرفه جویی ومصرف درست را به خانواده یادآور شوند می گویند
برابر پارسی
_ مو به ریسمان مدد است_ قطره قطر جمع گردد وانگهی دریا شود
واژگان :
تِتِک -->
همان نان محلی اما کوچک که در مازندارن وقتی نان تنوری درست می کردند زمانی که خمیر تمام می شد آخرکار و گلوله های کوچکی را از خمیر می ماند آنرا به شکل نان کوچک در تنور می بستند و گاهی به خواست فرزند ان که دور بر مادران کنار تنور پَرسه می زدند نانی به اندازه ی دل کوچک کودک دلبند شان با نام (تِتک) در تنور می بستند تتک اندازه اش خیلی کوچک تر نان متعارف بود چون بیشتر زمانی درست می شد که خمیر تمام می شد وبه همین ضرورت بود که تِتک د تنور بسته می شد که حکایت اش با (ریز ِ نون که با آرد روغن وشکر وکنجد وتخم مرغی بر گونه جهت سرخی صورت)پخته میشود به خصوص عید نو روزاما' تِِتک نون ِ پشت بَِنّ اِ' تِتک نان کوچک پشتیبان نان متعارف و بزرگ است حکایت صرفه جویی کد بانو ومادرخانه می کند که او برای غنیمت کردن صرفه جویی از تتک بعنوان پشتیبان نان مصرفی خانوار یاد می کند
پیر بته مثال (8) :
تازه تِه چِپا دَپیسِّه
معنی
برنج ریزت تازه خیس خورد؟
کنایه از
موقعی بکار میرود که از موعد مقررِ کاری بگذرد و طرف، تازه میخواد اون کار رو انجام بده!
واژگان :
چپا -->
به برنج خیلی ریز و خرد شده میگویند که وقتی برنج شلتوک را به شالیکوبی میبرند تا پوست را از برنج جدا کنند، برنج به ۵ دست در میآید:بوجاری شده، معمولی، لاشه، دِنیم چِپا، شِه چپا
شِه چپا -->
برنجی است خ یلی ریز و دارای آشغالی مثل دانههای گیاه ورمز و وَرگید و چور (گیاهانی که همیشه همراه شالی رشد میکنند و گاهی با سم علفکش هم از بین نمیروند)این «شِه چپا» قابل استفاده برای انسانها نیست و بیشترِ کشاورزان که آنرا از شالیکوبی به منزل میآوردند، روزانه با خوراک و غذای مرغ و خروس قاطی میکردند که آنها بخورند.
-->
پیر بته مثال (9) :
او ونه داری تااسیو بسازی
معنی
آب باید داشته باشی تاآسیاب بسازی
کنایه از
بدون داشتن ابزارکاری نمیشه کرد
پیر بته مثال (10) :
وَلِه خَرِه وِه وِنِه وَلِه پالُون بَدوتِن
معنی
برای الاغ کج باید پالان کج دوخت
کنایه از
با آدم بد باید مثل او رفتار نمود تا ادب گردد.
نویسنده : ضربالمثلها و کنایات محلی شرق مازندران
کتاب : زنده یاد سهراب یوسفی گرجی
پیر بته مثال (11) :
چاشت ِخوار ، مِزّل شو نَوونه
معنی
کسی که برای خوردن ناهار از خواب بیدار میشود، به سر منزل مقصود نمیرسد.
کنایه از
کسی که دیر از خواب بیدار میشود هرگز به هدفهایش نخواهد رسید.
برابر پارسی
سحر خیز باش تا کامروا شویاز خواب گران خواب گران خواب گران خیزکاشانه ی ما رفت به تاراج غمان خیز
واژگان :
چاشت -->
(روز_ زمانی که هوا روشن میشود_ زمان بین صبحانه تا ناهار) چاشت در زبان تبری در معنی خاص، ناهار معنی میدهد.
خوار : -->
از مصدر خوردن_ خورنده _ صفت فاعلی
شو -->
از مصدر شدن فعل خاص به معنی رفتن(مِزّل شو= منزِل رونده) صفت فاعلی مرکب مرخّم
نویسنده : با تشکر از کانال کلبه ی سوادکوه
پیر بته مثال (12) :
کَلِ کَّله وباکّله دِ پوسسیکَلّه بوردنه شالْ اَروسی
معنی
کله کچل چون باقلا پوست کنده می باشد اورا به هوایی بردند که نه باران بود و نه افتاب
کنایه از
اگر کسی خودش عیبی داشته باشد و دیگران همان عیب را داشته باشند این ضرب المثل را به کار می برند.
توضیجات بیشتر
اگر کچلی به روی کچلی بخندد به کار می برند.
پیر بته مثال (13) :
پول، بپِته پلائه(پول بَپَد پلاره مونّه)
معنی
پول، برنج پخته شده است.
کنایه از
پول مثل برنج پخته است (یک تشبیه است وجه شباهت مشبه (پول) و مشبه به (پلا) در زود و راحت مصرف شدن یا زود خرج شدن است.همانگونه که پلو زود خورده می شود مال و سرمایه ای که به پول نقد تبدیل شود احتمال خرج شدن اش بسیار زیاد است.به عبارتی دیگر اگر کسی ملک یا زمینی داشته باشد تا وقتی به پول نقد تبدیل نشد احتمال خرج شدن اش کمتر از زمانی است که فروخته شود و به پول نقد تبدیل شود.
پیر بته مثال (14) :
آشِ بی سیرداغ مِثلِ عاروسِ بی جِهازِه
معنی
آش بی سیرداغ به مانند عَروسی است که جَهیزیه ندا رد
کنایه از
کنایه از این است. که هر چیزی باید بی عیب و نقص و کامِل باشد .
پیر بته مثال (15) :
دِله اِما ره بَکوشتِه بِریم مَردِم ره
معنی
از درون ما را کشت از بیرون. مردم را کشت
کنایه از
به کسی است که در زندگی مشکلات زیادی دارد. ولی ظاهرش مورد حسادت مردم است
پیر بته مثال (16) :
هِوا جول دانّه
معنی
آسمان عقاب دارد.
کنایه از
چیز ناخوشی در انتظار است قرار است اتفاق بدی بیافتد.
نویسنده : زنده یاد سهراب یوسفی گرجی
کتاب : برگرفته از کتاب ضرب المثل ها و کنایات محلی شرق مازندران
پیر بته مثال (17) :
سِک صغیر گَت ووُننِه مَلکِمیت وِستِه روسیاگیری موندِنه
معنی
مادرمرده وپدر مرده بزرگ می شوند و روسیاهی برای فرشته مرگ میماند.
کنایه از
هرگاه کودکی مادر یا پدر یا هر دو را به هر دلیلی از دست بدهد و توسط دیگری یا یکی از والدین بزرگ شود وهمچون دیگران که این نعمت را دارند ازدواج کند وکاری دست وپا کند این زبانزد به کار می رود
برابر پارسی
شاید بتوان این زبانزد را همسان این زبانزد فارسی دانست که می گوید:< زمستان می رود وروسیاهی به زغال می ماند >به هر حال سختی ها می رود وروزی آسانی ها هممی رسد.
پیر بته مثال (18) :
ورگ که پیر بَوّه ریش خند چی سگ بونه.
معنی
گرگ که پیر شد مورد نیشخند و تمسخر سگ قرار می گیرد.
کنایه از
ناتوانی در پیری است
پیر بته مثال (19) :
او وِنه داری ، تا اَسیو بسازی.
معنی
آب باید داشته باشی ، تا آسیاب بسازی.
کنایه از
بدون داشتن ابزار ، کاری نمیشه کرد.
