پیر بته مثال (0) :
اون هَلِشتِ، گو بَلِشتِه
معنی
آن رشته را گاو خورده و پاره کرده است.
کنایه از
فرصتی بود که از دست رفت
برابر پارسی
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
پیر بته مثال (1) :
اَمِه ساقِ سر گینه، اَمه دوش سر پینه زَنده.
معنی
از ساق ما می گیرد، بر شانه ما پینه می زند.
کنایه از
از ما می گیرد و به ما می بخشد.
برابر پارسی
از ریش می کَنَد و پیوند سبیل می کُند.
پیر بته مثال (2) :
اَمه خشکِ کِیله هم، اُو سَر کِنده.
معنی
از جویبار خشک ما هم، روزی آب جاری می شود.
کنایه از
سرانجام بخت به ما روی می آورد.
برابر پارسی
دور گردان گرد دو روزی بر مراد ما نگشتدائما یکسان نماند حال دوران غم مخور.
پیر بته مثال (3) :
اَمِه پیته کِلا، لُو نارنه.
معنی
کلاهِ کهنه ما، لبه ندارد.
کنایه از
حرف ما خریدار ندارد.
برابر پارسی
کلاهش پشم ندارد.
پیر بته مثال (4) :
اَمِه اسب شِمه کَرِسَر چرخ گیرنه.
معنی
اسب ما خرمن شما را می کوبد.
کنایه از
با هم همگون هستیم، موقعیتی یکسان داریم.
پیر بته مثال (5) :
اَمِه بشسته دل ره وَرفویِ کار دَنیه.
معنی
دل شسته (ضعف کرده) ما طاقت برفاب ندارد.
کنایه از
بیش از این تاب دشواری نداریم.
برابر پارسی
ما خود شکسته ایم، چه باشد شکست ما
پیر بته مثال (6) :
امسال عاروس خَوِر رِ وِنِه سال دیگر بَیتن.
معنی
از وضعیت اخلاقی عروس امسال باید سال دیگر جویا شد.
کنایه از
ماهیت آدمها دیر آشکار می شود.
برابر پارسی
شاهنامه آخرش خوش است.
پیر بته مثال (7) :
امامزاده حرمت رِه متولی دانّه.
معنی
حرمت امامزاده با متولی است.
کنایه از
حرمت هر کسی با نزدیکان حفظ می شود.
برابر پارسی
بُوَد حرمت هر کس از خویشتن
پیر بته مثال (8) :
اِما ره چنگالِ ماستِ گرو دار هاکرده.
معنی
ما را در گرو ماستِ چغندر گذاشت.
کنایه از
ما را معطل کرد.
برابر پارسی
پی نخود سیاه فرستادن
پیر بته مثال (9) :
اِما بوردمی عاروس وین، عاروس بورده کِنِِس چین.
معنی
ما به دیدار عروس رفتیم، عروس به چیدن ازگیل رفته است.
کنایه از
به شوق دیدار او رفتیم، او بر خلاف انتظار و معمول به بیرون رفته بود.
برابر پارسی
رفتم خونه خاله دلم وا شه، خاله خسبید دلم پوسید.
پیر بته مثال (10) :
ال رِه بل هاده.
معنی
درخت (ال) را جز بده.
کنایه از
زود دست بکارش، او را تنبیه کن.
پیر بته مثال (11) :
الب سو بزو بورده.
معنی
تندری نشان داد و رفت.
کنایه از
خودی نشان داد و رفت.
پیر بته مثال (12) :
الان آهو شه وَره شیر نَدنه.
معنی
اکنون آهو به بره اش شیر نمی دهد.
کنایه از
صل کار است اوضاع دشواری است و هیچ کس به داد دیگری نمی رسد.
برابر پارسی
سگ سیلی می خورد گریه تپانچه.
پیر بته مثال (13) :
اگه وِنه زوون نَووئه، وِره شال خرنه.
معنی
اگر زبانش نباشد، شغال او را می خورد.
کنایه از
زبان باز است.
برابر پارسی
ان زبانش را می خورد.
پیر بته مثال (14) :
اگه مِرده مه مِردوئه، دومبه چه کَله ساختوئه.
معنی
اگه مُرده، مُرده من است، می دانم چه کله سوخته است.
کنایه از
آشنای بد خود را خوب می شناسم.
نویسنده : شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد احتراز
پیر بته مثال (15) :
اگه مال حسنِ، وِنجه رسنه.
معنی
اگر مال حسن است، به او می رسد.
کنایه از
آنچه حق اوست، به او می رسد.
برابر پارسی
نیکی راه به خانه صاحب خود برد.
پیر بته مثال (16) :
اگه لینگ ره دراز کِمبی، دست ره جَم کِمبی.
معنی
اگر پا را دراز می کنیم، دست را جمع می کنیم.
کنایه از
اگر در راحتی هستیم، حساب شده زندگی می کنیم.
برابر پارسی
با توانگران تکبر کردن بهتر از تواضع
پیر بته مثال (17) :
اگه گوش عزیزه، گوشبال هم عزیزه.
معنی
اگر گوش عزیز است، گوشواره هم عزیز است.
کنایه از
هر چیزی را که پذیرفتی چیزهای وابسته به آن را بپذیر.
برابر پارسی
گوش عزیز است، گوشواره هم عزیز است.
پیر بته مثال (18) :
اگه گر زلق یتا بوشه، کِلا ره وه دله دسپوجمه.
معنی
اگر سوراخ موش یکی باشد، کلاهم را در آن فرو می کنم.
کنایه از
گرفتاریم فراوان است.
نویسنده : آنقدر سمن هست که یاسمن پیدا نیست.
پیر بته مثال (19) :
اگه کچه تاش هستمی، مطل آش هستمی.
معنی
گر سازنده قاشق هستیم، معطل آش هستیم.
کنایه از
کارایی و تخصص داریم اما درآمد و سودآوری نداریم.
نویسنده : با آن همه هوش و پوشت پاشنه نداره کوشت.
