پیر بته مثال
پیر بته مثال
پیر بته مثال (0) :
دَس، دَسه اِشناسنه.
معنی
دست، دست را می شناسد.
کنایه از
کنایه از قرض دادن و گرفتن و همکاری در زندگی دارد.
برابر پارسی
هر دست دادی، همان دست می گیری.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (1) :
بَنيشْتِه كينگ زَهر اُرْنِه، نَنيشْتِه كينگ بَهْر اُرْنِه.
معنی
نشستن و منفعل بودن زهر به كام می كند و پويايی و تلاش بهره و فايده می آورد.
کنایه از
تلاش و كوشش كردن و جويايی و پويايی پيوسته، موجب ترقی انسان می گردد.
پیر بته مثال (2) :
شه لینگِ تورِ دَم هادا.
معنی
پایش را جلوی تبر گذاشت.
کنایه از
از دلبستگی شدید به چیزی یا شخصی داشتن.
نویسنده : نبی مفید
پیر بته مثال (3) :
فلانی ویندی چَنّه سِج خارنه.
معنی
فلانی می بینی چقدر قراقروت می خورد.
کنایه از
بد پسند بودن
نویسنده : نبی مفید
پیر بته مثال (4) :
طرف کِلا ره دَ اوُ وَرده،گِته : کلاه مه سرِ گشاده.
معنی
کلاه طرف داشت آب می بُرد،می گفت : واسه سرم گشاده.
کنایه از
زیاد تنبل بودن
نویسنده : نبی مفید
پیر بته مثال (5) :
دَبه، حوزی کرون معلوم بونه.
معنی
فتق آدمی در هنگام شنا کردن معلوم می شود.
کنایه از
یعنی حقیقت بالاخره آشکار می شود، ماه پشت ابر نمی ماند.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (6) :
کباب اگه بَوینه، دییَر بادمجون نخارنه.
معنی
اگه کباب ببیند، دیگه بادمجان نمی خورد.
کنایه از
کنایه از این دارد که موجودات خصوصا انسان ها عالی پسند هستند و دنبال بهترین ها می روند؛ چنانچه بهترین گیرشان نیاد دنبال جنس ضعیف تر می روند.
نویسنده : نبی مفید
پیر بته مثال (7) :
دل وِنه بسوزه، نا جِل
معنی
دل باید بسوزد، نه پارچه.
کنایه از
اخلاص به پاکی و رنگ پیراهن نیست، بلکه باید دل پاک باشد.
توضیجات بیشتر
به عبارتی در مصیبت ها پیراهن مشکی پوشیدن مهم نیست، دل باید عزادار باشد و برای عزیز از دست رفته بسوزد.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (8) :
دماوند کوه هیچ وقت بی وَرف نبونه.
معنی
کوه دماوند هیچ زمان بدون برف نیست.
کنایه از
آدم قوی و سرمایه دار هیچ وقت بدون توشه و سرمایه نمی ماند.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (9) :
شِه کِلا یه وَری بِشته.
معنی
کلاهش را یک وَری گذاشت.
کنایه از
حال و روزش خوب شده است.
نویسنده : نبی مفید
پیر بته مثال (10) :
دار تِک دَره.
معنی
بالای درخت (نوک درخت) هست.
کنایه از
اوج غرور و یک دنده بودن کسی را می گویند.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (11) :
دَر پیش هکرده خنه، چه هَسّی؟
معنی
چرا به مانند خانه ای که درش بسته است، هستی؟
کنایه از
به کسی می گویند که در خود فرو رفته و اهل معاشرت نیست.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (12) :
رد هاکردی کَپِّل، دِجمبلی اَغوز ایارنه.
معنی
چوبی که بی هدف رها شود، گردوی دوقلو می اندازد.
کنایه از
این مثل برای کسانی کاربرد دارد که بدون هدف کاری انجام می دهند و نفعی عایدشان می شود.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (13) :
گوگِزا تا گو بَوِه، دلِ صاحاب او بَوِه.
معنی
گوساله تا گاو شود، دل صاحب آب شود.
کنایه از
کنایه از تربیت و رشد و کمال در فرزندان است.
پیر بته مثال (14) :
گَدگَد بوردِنه لَم، خُرد خُرد بِمونه دَم.
معنی
بزرگان کنار رفتند، کوچکتر ها بر سر کار آمدند.
کنایه از
نو که آمد به بازار، کهنه می شود دل آزار
پیر بته مثال (15) :
کَم کَم بَخِر، هر دَم بَخِر.
معنی
کم کم بخور، همیشه بخور.
کنایه از
کنایه از نظم و ترتیب داشتن و قناعت پیشه کردن در کار است.
پیر بته مثال (16) :
بَسوته جا ره، نِمك نَشن.
معنی
روی محل سوخته، نمك نپاش.
کنایه از
بيش از اين دلم را به درد نياور و موجب ناراحتی من نباش.
پیر بته مثال (17) :
رَشنازِ گوگ، جونکا نبونه.
معنی
گوساله سیاهی که با ناز نگهداری شود، گاو جنگنده نمی شود.
کنایه از
این مثل کاربردش زمانی هست که فرزندی را زیاد ناز نازی تربیت کنند و نباید از آن فرزند انتظار شایستگی داشت.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (18) :
ته روده ره کِرچِ کِرک تِک هَیره.
معنی
روده ات را مرغ کُرچ نوک بزند.
کنایه از
در هنگام پُر حرفی کردن و مجال سخن به کسی ندادن بکار می رود و به طرف پُر حرف گفته می شود.
نویسنده : حسن احمدنژاد - چهره
پیر بته مثال (19) :
خر شه جِلِ، قاطر خِنه شَندنه.
معنی
خر پارچه اشو (پالون) را در خانه ی قاطر می اندازد.
کنایه از
پا جای پای بزرگان نهادن.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌