پیر بته مثال
پیر بته مثال
پیر بته مثال (0) :
وِنه صد من آرد دله، اَتّا توتِک دَنییه.
معنی
در صد من آردش، یک دانه توتک نیست.
کنایه از
کنایه به آدم دروغگو است.
واژگان :
توتک -->
کلوچه ی تنوری و خانگی که فاقد شکر و شیرینی است، نان تنوری کوچک که حالت تزیینی دارد.
پیر بته مثال (1) :
بامشی كِته، بامشی پَلی عزيزه.
معنی
بچه گربه، پيش پدر و مادرش عزيز است.
کنایه از
هر چند بچه گربه به ظن ما بی ارزش است ولی نزد پدر و مادرش خيلی عزيز است.
توضیجات بیشتر
گاهی به تصور ما بعضی از اشخاص، خيلی بی ارزش هستند، ولی همان در پيش خانواده و يا گروهشان خيلی ارج و قرب دارند.
پیر بته مثال (2) :
وِه سگی هسّه که سِواره ره پیاده کِنّده.
معنی
او سگی است که سواره را پیاده می کند.
کنایه از
به افراد دریده و پررو گویند.
پیر بته مثال (3) :
فلانی شاه ره از اسب پیاده کِنّده.
معنی
فلانی شاه را از روی اسب پایین می آورد.
کنایه از
به افراد دریده و پررو گویند.
پیر بته مثال (4) :
تا زینِ خِنِه نَوِردی، دل نَوِن.
معنی
تا زین را به خانه نبردی، نباید به آن دل ببندی.
کنایه از
تا مالک چیزی نشدی به آن دل نبند.(به ثروت و هر دارایی دنیوی، نباید دل بست)
پیر بته مثال (5) :
دَتِت بَتِت احمِدِشه، چَلب پِلا ممِّدشِه.
معنی
دوندگی از احمد است، چلوی چرب و نرم، مخصوص محمد است.
کنایه از
از رنج دیگران، گنج بردن.
برابر پارسی
گنج خواهی در طلب، رنجی ببر.سعدی
پیر بته مثال (6) :
اوجی دِلِه مَر.
معنی
مار داخل اوجی هست.
کنایه از
در مورد افراد شرور و آب زیر کار بکار می رود.
واژگان :
اوجی -->
سبزی جنگلی معطر از تیره ی نعنا
پیر بته مثال (7) :
غریبه دلسوز بَوو، غمخوار نَوونه.
معنی
غریبه ممکن است دلش بسوزد، اما غمخوار تو نمی شود.
کنایه از
اگه هر چه قدر آشنا و اقوام بدی کنند ولی در مواقع سختی و درماندگی غمخوار تو هستند.ولی غریبه فقط برای لحظه ایی دلش می سوزد و فراموشت خواهد کرد.
پیر بته مثال (8) :
دال پَر نَزِنده.
معنی
دال (پرنده کرکس) [هم] پَر نمی زند.
کنایه از
سکوت محض حاکم است، صدایی از کسی نمی آید.
پیر بته مثال (9) :
چـَکَه زوومی هـِرِسـِهاینــــــتی روزی بَـــرِسِــــه.
معنی
کف می زدیم وایسه چنین روزی برسه.
کنایه از
مشتاق چیزی بودن.
پیر بته مثال (10) :
اوسار بوسّه.
معنی
افسار گسیخته
کنایه از
بی قید و آزاد، بی اعتنا به قانون
پیر بته مثال (11) :
او خِرِمه کیله، نون خِرمه پیله.
معنی
آب از جویبار می نوشم، نان از دامان می خورم.
کنایه از
منّت دار کسی نیستم.
برابر پارسی
آقای خودم هستم و نوکر خودم.
پیر بته مثال (12) :
او رِه نَوینده، شناگر قابلیه.
معنی
آب نمی بیند (وگرنه) شناگر قابلی است.
کنایه از
در وضعیت مساعد، ماهیت اصلی خود را نشان می دهد.
برابر پارسی
خانه نشستن بی بی از بی چادری است.
پیر بته مثال (13) :
اَمِه بشسته دل ر ورفویِ کار دَنیه.
معنی
دل شسته (ضعف کرده) ما طاقت برفاب ندارد.
کنایه از
بیش از این تاب دشواری نداریم.
برابر پارسی
ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما
پیر بته مثال (14) :
اوسار ول و ویل دارنه، هر کس شِه ایل دارنه.
معنی
افسار هتک دارد، هر کس ایل و تبار دارد.
کنایه از
هر کس به تبار و طایفه اش بیشتر گرایش دارد.
برابر پارسی
اسب خوب از طویله بیرون نمی رود، دختر خوب از قبیله.
پیر بته مثال (15) :
پیری به سال اِنه، زِمسّن به شو.
معنی
پیری به سال (سن و سال) می آید، زمستان به یک شب.
کنایه از
آدم با گذشت سال پیر می شود و هوا در مدت زمان کوتاه تبدیل به یک شب سرد و زمستانی می شود.بخصوص هوای مازندران که گویا دو فصل دارد بهار و زمستان هر گاه باران بیاید زمستان و هر وقت آفتاب، بهاری می شود.
پیر بته مثال (16) :
آدم خارِه شه محله سر، شال بوشه تا مردم محله سر، شیر.
معنی
آدمی در محله خودش شغال باشد بهتر است تا در محله دیگران شیر باشد.
کنایه از
این مثل ناظر بر حمایت و پشتیبانی بستگان و دوستان است که دل را قوت و توانایی می‌بخشد.
پیر بته مثال (17) :
ادعای خرگیری کِنّده، جو هادن بلد نییِه.
معنی
ادعا گرفتن خر را دارد، امّا جو دادن بلد نیست.
کنایه از
گفتار و کردارش یکی نیست، آدمی مدعی امّا ناتوان است.
برابر پارسی
به عمل کار برآید به سخندانی نیستتو که جو نمی توانی بخوری چرا ادعای خریت می کنی؟
پیر بته مثال (18) :
خر حریف نییِه، پالُون ماسِنه.
معنی
حریف خر نیست، پالونش را می گیرد.
کنایه از
اصل را ول کردن و به فرع چسبیدن
توضیجات بیشتر
کاربرد: وقتی در یک اتفاق یا پیشامد عامل اصلی دعوا را ول می کنیم و بنا به دلایلی چون منافع شخصی یا اینکه از طرف می ترسیم یا فامیل ماست و ... عامل دعوا رو ول می کنیم و یقه یه بیگناه رو می گیریم، اون موقع است که میگیم :'خر حریف نییه پالون ماسنه'
پیر بته مثال (19) :
ناشته پسر و کف و گِلِز مه سر.
معنی
پسری که وجود ندارد، آب دهنش را بر سر زدن
کنایه از
در خیال و دور از واقعیت زندگی کردن.